اگر چه شب
بال های سیاهش را
هر لحظه
گستر ده تر می کند
اگر چه دست ظلمت
گلبرگ های نازک نور را
پرپر می کند .
بیدار مانده ایم
تا آفتاب تازه
بر بلندای گُرده خونین خاکمان
بنشیند
تا باران نوازش
بر خرمن سوخته ی زنانمان
ببارد
و گل لبخند
بر لبان کودکانمان
بشکوفد .
بیدار مانده ایم
پلک های مرگ
بیداری دیدگان منتظرمان را
بر نخواهد پوشاند
و سکون ،
گرد باد بلند گام هایمان را
به زنجیر نخواهد کشاند .
بیدار مانده ایم
تا پرنده ی پیروزی
بالاهای سپیده و مانی اش را
بر فراز زیتون زاران تاریکمان
بتکاند
و غبار رنج را
از رخساره مان
بستاند .
تیمور ترنج